رماني تاريخي مربوط به يكي از خونخوارترين خلفاي عباسي، هارونالرشيد، كه از دلدادگي او به دختر آذرين، سردار ايراني سخن به ميان آورده و در عين حال وقايع سياسي ـ اجتماعي آن زمان را به تصوير كشيده است. در اين كتاب درايات وزراء ايراني آن دوره، در رأس آنها جعفر برمكي و چگونگي ازدواج او با عباسه، خواهر هارونالرشيد و عاقبت دلخراش ايشان، با قلم شيوا و بليغ استاد لطفاللـه ترقي به صورت رماني تاريخي و عاشقانه نگاشته شده است. چكيدهاي از متن: سكوت عميق و زيبايي بر روي امواج خروشان دجله سايه افكنده و تاريكي مسرتآوري به آن ضميمه شده و منظره دلپذيري را ايجاد نموده بود كه ناگهان صداي يك آواز اين سكوت را درهم ريخت. اين آواز از يك حنجره پرهيجاني بيرون ميآمد و از يك روح حساس حكايت ميكرد؛ به طوري كه هارون و جعفر را به خود متوجه نمود. هر دو خوب گوش دادند. صدا از ميان امواج دجله به گوش ميرسيد و در ميان آن سكوت و تاريكي عميق، تأثير مخصوصي داشت. يك مرتبه شعري خواند و خاموش شد ولي براي دو دقيقه ديگر باز از سر گرفت.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است