«قصههاي بهرنگ» اثري ماندگار از داستاننويس برجسته «صمد بهرنگي» است كه عمر مؤثر آثار و افکارش بسی فراتر از عمر کوتاه اوست. قصههایش که بعضاً توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبلیغ میشدند، نوعی قهرمانگرایی عاری از نفسپرستی را در میان نسل جوان رواج داد. داستانهاي كه در ظاهر براي بچهها گفته شده ولي خواندن و فهميدنش براي همگان مناسب است، چرا كه او انسانی بود غمخوار کودکان برهنهپا، و دغدغهاش آموختن به آنها و بالندهترکردنشان . قصههاي كه در عين سادگي، گيرا و درگيركننده ذهن است. هنوز سبک نوینی که صمد بهرنگی برای «هوشیاری» مخاطبینش به کار گرفته بود همچنان پیروز میدان است؛ وی روی «کنجکاوی» و «ذهنِ پرسشگرِ» افراد به عنوان عنصری مؤثر در قصههایش حساب میکند و به کارشان میگیرد؛ رخدادی که بتواند تعامل هدفمندانه را منظور بدارد. از راه قصههایش سعی داشت تا اعتماد به نفس و «حرمت به خویشتن » را در آنها تقویت کند. قصههایش از این امتیاز روانکاوانه برخوردار است که لذتهای روانیِ برخاسته از تخیلات موجود در قصههایش را صَرفِ بهینهسازیِ واقعیات تلخ اجتماعی کند.
صمد بهرنگی، عناصر ساختاریِ قصهگویی به شیوه قدیم را دور نمیاندازد، بلکه در خدمت به محتوای معنایی و هدفمندیِ آن، مطابق با ضرورت های معاصر به کار میگیرد. بنابراین نه تنها از الگوهای پیشین وام گرفته میشود، بلکه آنها را در قابلیتهای نوینش جا میاندازد. قابلیتهایی که از دل مناسباتی بیرون آمدهاند که جهان اجتماعیِ قصهگو را رقم میزنند. به بیانی «آقای بهرنگیِ قصهگو»، «حکمت» را در بهترین قالب بیانش، که همانا جهان قصهها هستند، محفوظ میدارد و با تغییر در محتوایش، مسايل عصر و زمانه خود را در آن مطرح میسازد؛ مسايل بسیار سخت و دشواری که کودکان محروم ناگزیرند هر روزه با آنها دست و پنجه نرم کنند و کودکان مرفه از آن بیخبرند. با این حال مسايلی از این دست در آثار بهرنگی به هیچوجه نمیتواند بر ویژگیهای تحسینبرانگیز قصههایش سایه اندازد، چرا كه او خوب میداند چگونه برخی از آرزوهای برخاسته از محرومیتهای اجتماعی را همچنان به عالم بیداریِ قهرمانانش بکشاند تا از آن طریق، به صورت استعاری هم که باشد، «کام» را بر توانگرانِ زورگو و مستبد، «تلخ» کند.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است