رمان «قماباز» اثر نويسندهي مشهور و تأثيرگذار روسي «فئودور میخائیلوویچ داستايوسكي» است كه نخستین بار در سال 1866 منتشر شد. نویسنده در این اثر کوشیده است تجربهي تلخی را شرح دهد که مبتنی بر عشق او به قمار بود و سبب شد تا وی پاکباخته و مقروض از اقامتش در خارج كشور به روسیه بازگردد. داستایوسکی این رمان را در شرایط خاصی نوشته است و منتقدان آن را نوعی زندگینامه وي نیز تلقی میکنند. ماجرای این رمان از زبان یک معلم جوان به نام «الکسی ایوانویچ» روایت میشود و کتاب قمارباز در واقع یادداشتهای اوست. ایوانویچ معلم سرخانهي بچههای یک ژنرال روسی است. ژنرالی که با سهلانگاری ثروت خود را به باد داده و اکنون مبلغ قابل توجهی به یک فرانسوی بدهکار است و تنها امید او برای پرداخت این بدهی، ارثی است که در صورت مرگ مادربزرگ به او خواهد رسید. ژنرال تحت فشار عجیبی است و مرد فرانسوي «مارکی دو گریو» افسار او را در چنگ دارد و...
اين نويسندهي برجسته دو داستان كوتاه ديگر به نامهاي «يك داستان كثيف»؛ كه یک روایت طنزگونه است علیه عقاید و احساسات منافقانهی طبقهی اشراف روسیه تزاری که بیشترین ظلم را در حق طبقهی فرودست اجتماع روا داشتند. داستایوسکی با زیرکی و قدرت همیشگی در داستانهای کوتاهش، موقعیت مضحکی برای یک اشرافزاده در داستان فراهم میکند تا ادعاهای پوشالی و دروغینش آشکار شود. و «بابوك»؛ كه داستان زندگی هشت انسان را در دنیای پس از مرگ روایت میکند و برخلاف آثار دیگرش که ظاهری تلخ دارند از طنزهای ادبی و شخصیتپردازیهای جالب در آن استفاده شده و از نکات درخشان داستان این است که در اوج به پایان میرسد و این امر باعث میشود که خواننده مداوم خیالپردازی کرده و تصویرسازی کند.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است