داستان، زندگي سراسر فراز و نشيب شيفته است كه عليرغم سرنوشت سوزناك و دردناكي كه داشته است سعي ميكند غم و رنج ديگري را حس كند و در اين گذر... چكيدهاي از متن: دانههاي برف به مانند مرواريدهاي صدفين به روي زمين ريخته پهنة زمين را در ميان بستري سفيد ميپوشانيدند چنان بيرحمانه بر طبيعت زيبا هجوم ميآوردند كه گويي دست به دست هم دادهاند تا تمامي خوبيها و زيباييهاي زمين را به زير خود كشيده نابود سازند. ساميه با چشماني نيمهباز روي تخت دراز كشيده چنان به نقطهاي خيره مانده بود كه گويي در دنياي ديگري سير ميكرد. لحظهاي پلكهايش روي هم افتاد. قطرات اشك محصور در گودي چشمان راه بر روي گونهها گشود، از گوشة لبهايش شوري اشك را احساس كرد. بارش برف بر اندوهش ميافزود.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است