در مسیر تفکرات بشر، انسان همیشه در جمع معنا مییافته و به عبارتی اصالت به جامعه داد میشده است. به طوری که در اندیشههای افلاطون و ارسطو انسان به عنوان یک موجود فردی ارزش چندانی نداشته و شأن و منزلت او تا آنجاست که بیشتر پیرو ارزشها و هنجارهای جامعه باشد. سررشته زندگیات را به دست بگیر. ما به ترسهایمان متصلیم با شیوهای نامحسوس ما عروسکها و عروسکگردانهای خیمه شب بازی هستیم و قربانیان انتظاراتمان دست و پاهایمان را نخهای ابریشمی میکشند با صدای داد و بیداد. ما با موسیقی ترسمان میرقصیم وجودمان از درون مچاله میشود کودکی درونمان در زیر آن صخره و پشت آن درخت یک جا و هر جا و نه جایی که در کنترل ما باشد خودنمایی میکند. سررشته زندگیتان را به دست بگیرید به درون خود بروید و با تپش زندگی نخهایتان را پاره کنید به روی ناشناختهها آغوش بگشا در تاریکی قدم بگذار دستانت را برای در آغوش گرفتن آسمان باز کن و پرواز کن به سوی اوج کلمات گیل مارا به سمت آزادی هدایت میکند، شاید که بیاموزیم سلامتی و شادیمان را خود انتخاب کنیم و رفتار در اوج بودن را تمرین کنیم.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است