جورج دابليو. ام. رينولدز: نويسنده و روزنامهنگارِ انگليسي قرن نوزدهم و صاحب رمان تاريخي اثرگذار و شاهكار با نام بوسه عذرا ميباشد كه به قلم دانشمند فرهيخته و آزاديخواه ايراني سيدحسينخان حايري شيرازي ملقب به صدرالمعالي ترجمه گرديده است. بوسه عذرا: «بوسهي عذرا» در زمره نخستين رمانهاي سياسي ترجمه شده در عصر قاجار به حساب ميآيد كه با انديشهاي روشنفکرانه در سال 1311 ش ترجمه شده ولی تا 1326 ش اجازهی چاپ نیافت. برخی مترجمان ایرانی تلقی خاصی از اين رمان داشتند و آن را تنها نوع ادبی میدانستند که ضمن گيرايي و جذابيتش در سرگرم کردن خواننده، میتواند موجب توسعه و ارتقای فرهنگ و فراگیر شدن آموزش در ایران شود. داستان كتاب، به انسانهايى مربوط مىشود كه در آغاز، شناختى از يكدگير ندارند، امّا براثر اتفاق و تصادف بر سر راه هم قرار مىگيرند و دوستى يا دشمنىهايى عميق بين آنان پديد مىآيد. محتواي اين رمان تاريخي، شورش آزاديخواهان بوهميا در اتريش در قرن پانزدهم ميلادي عليه سلطنت و ارباب كليسا است. اين كتاب، قهرمانان واحدى ندارد؛ هر چند سرارنست كلمار ـ فرستاده پادشاه اتريش قهرمان اصلى داستان است و در سراسر قصّه حضور دارد، هر يك از كسانى كه به گونهاى در داستان نقش دارند، خود قهرمانى در خور ستايش يا نفرت به شمار مىآيند. شيطانه، خواهر دوقلوى گلوريا ـ كه هر دو عاشق سرارنست هستند ـ، آنجلا به سبب عشقى عميق، دلاورانه سرارنست را از خطرى بزرگ مىرهاند، ملكه اليزابت، مادام هيلا و كشيش سيپرين، هر يك به جاى خود داستانى دارند كه مىتوان درباره هر يك كتاب نوشت. بيت رويين و بوسه عذرا معمايى است كه گشودن رمزش تن قهرمانان مثبت داستان را مىلرزاند... هرچه هست، بهتر است خود بخوانيد و قضاوت كنيد؛ همانطور كه برخي خوانندگان اين داستان به زباني گويا بر اين باورند كه: «بوسه عذرا» چنان جذاب و دلنشين بود كه به جاى خواندن، آن را بلعيدهاند.
هنوز نظر کاربری وارد نشده است